وبلاگ شهدای رامهرمز

متن مرتبط با «تصاوير و نوشته هاي زيبا» در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز نوشته شده است

سیدمنصور پورموسوی

  • خوشبختی

  • بسیج خواهران رامهرمز

  • پدرشهید حاج عبدالستار قنواتی پور

  • جواد پیرمرادی

  • یوسف مداحیان

  • سیدنورالدین موسوی

  • ,سیدنورالدین ...ادامه مطلب

  • اسکندر یوسفی

  • حضرت سلیمان و مورچه

  • حضرت سلیمان و مورچه روزی حضرت سلیمان از مورچه ای پرسید: «در مدت یک سال چقدر غذا می‌خوری؟» مورچه گفت: «سه دانه.» پس حضرت سلیمان او را گرفته و در جعبه ای کرد و سه دانه به همراهش در جعبه گذاشت. بعد از گذشت یکسال جعبه را باز کرد و دید که مورچه یک و نیم دانه را خورده! پس با تعجب از مورچه پرسید: «چرا فقط این مقدار خورده‌ای؟!» مور گفت: «چون وقتی من آزاد بودم اطمینان داشتم خداوند روزی م,سلیمان,مورچه ...ادامه مطلب

  • آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟

  • آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟ تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بي قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه ,سوختن ...ادامه مطلب

  • محمود اسدی

  • ,محمود ...ادامه مطلب

  • ولادت حضرت امام علی النقی (علیه االسلام)

  • ,ولادت,حضرت,امام,النقی,علیه,االسلام ...ادامه مطلب

  • حکایت پند آموز منطق و احتمای

  • استادی از شاگردان خود پرسید ؟ دو مرد پیش من می آیند . یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟   شاگردان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه ! استاد گفت : نه ، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟حالا شاگردان می گویند : تمیزه !استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.   ب,حکایت,آموز,منطق,احتمای ...ادامه مطلب

  • حکایت خارپشت و مار

  • چند خارپشت دارید؟ خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو، مأوا گزینم و همخانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو می‌رفت و او را مجروح می‌ساخت اما مار از سر نجابت دم بر نمی‌آورد. سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شده‌ام. می‌توانی لانه من را ترک کنی؟» خارپشت گفت: «من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی می‌توانی لانه دیگری برای خود بیابی!» عادت‌ها ابتدا به صورت مهمان وارد می‌شوند اما دیری نمی‌گذرد که خود را صاحبخانه می‌کنند و کنترل ما را به دست می‌گیرند. مواظب خا,حکایت,خارپشت ...ادامه مطلب

  • شهید عبدالستار قنواتی پور

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها